نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 9 خرداد 1392برچسب:, توسط امیر سلحشور |

خود بلي گفتي و بشنودي الست

مقصد عرفان عطار، غرقه گشتن و نيستي در يگانه معبود و پيوستن به اوست
نويسنده: هوشنگ شكري

فريدالدين عطار نيشابوري از عرفا و حكماي بلند آوازه تاريخ عرفاني ايران زمين است و سهم بسزايي در شكوفايي استعداد نهفته ايراني در عرصه سلوك آسماني را از جهت تدوين آثار ژرف و كم نظير به عهده دارد.
روح بلند و متعالي عطار، وي را جزو پيشگامان عرفان علمي و عملي به شمار آورده و سبب شده تاليفات وي چراغ راهي باشد براي پويندگان وادي معرفت كه از چشمه زلال انوار الهي كه بر دل و جان وي تابيده و رايحه باغ و بستان قرب الهي را به همراه دارد، بهره مند شوند.
  
اين عارف شوريده در آثار خويش كه به نظم و نثر تاليف شده است، كوشيده تا مباني معرفتي و سلوكي را به فراخور حال و مقام مطرح كند و پرده اي از رخسار حقيقت به كنار افكند و در حد امكان بيان معاني و مفاهيم نمايد.
    
آثار متعدد عطار هر كدام متضمن بيان موضوع و هدفي خاص است، براي نمونه منطق الطير وي كه شرح حال پرندگان و سفر آنها به راهنمايي هدهد است، نمايانگر عرفان عملي بوده كه گويي عطار خود هدهد داستان است كه به راهنمايي او، سي مرغ به قله كوه قاف و ديدار سيمرغ نايل مي شوند يا تذكره الاوليا شرح حال بزرگان طريقت و معرفت است كه در آن از احوال دروني ايشان به صورت رمز و اشاره نقل كرده و ياد ايشان را براي يادكرد ديگران ثبت و ضبط كرده است.
 
اما اثر ديگر وي كه نسبت به آثار ياد شده كمتر مورد توجه قرار گرفته، مصيبت نامه است، اين اثر گرانقدر از ارج و منزلتي والابرخوردار است و عطار در اين مجموعه سعي كرده تا عرفان علمي را به تصوير كشد و در قالب نظم، مفاهيم سلوكي و مباني علمي آن را مطرح كند كه براي فهم اين اثر چنان كه خود وي نيز متذكر شده است بايد از پاي تا سر همه گوش شد و حجاب هاي مادي را وقعي ننهاد تا مقصد و مقصود عطار را ادراك كرد.
        
گوش شو از پاي تا سر بي حجاب               تا نهم بر تو اساس اين كتاب
 
و باز خاطر نشان مي كند اهل ظاهر را از اين اثر نفع و فهمي نيست چرا كه معاني باطني را بايد اهل باطن و ذوق، فهم نمايند و ظاهر بينان را از اين موهبت بهره اي نيست.
    
گر كسي را هست ظاهر اين گمان      كاين سخن كژ مي رود همچون كمان
     
آن به ظاهر گوژ مي ماند و ليك        هست در باطن به غايت نيك نيك                 
        
در اين اثر ارجمند كه گفته شد بيان عرفان علمي است، سعي شده تا سالك را پله پله با مباني فكري و معنوي آشنا كند و معاني را بشكافد و در اين راه عطار فكر سالك را با خود همراه مي كند و به ملاقات جبرئيل و ميكائيل و ديگر فرشتگان مقرب مي برد و نكاتي را از هر يك بيان مي دارد، سپس به ديدار پيامبران و نيز جن و انس و جماد و نبات و... مي كشاند و در قالب ديدار هريك موضوعي را بيان و مفهومي را آشكار مي كند و همچنين سالك را با خود به مقام عرش و كرسي و لوح و قلم مي كشاند و از مائده هاي آسماني، فكر و جان وي را متنعم مي گرداند و در مقاله چهلم كه آخرين سفر اين وادي است، سالك فكرت را به ديدار روح نايل مي گرداند كه بهتر است وصف اين امر را از زبان شيواي عطار دنبال كنيم.
   
سالك راحت طلب ريحان راه پيش روح آمد به صد دل روح خواه گفت :

          اي عكسي ز خورشيد جمال               پرتوي از آفتاب لايزال
        
هر چه در توحيد مطلق آمده است          آن همه در تو محقق آمده است
         
چون بروني تو ز عقل و معرفت            نه تو در شرح آيي و نه در صفت
          
نيست بالاي تو مخلوقي دگر               نيست بيرون تو معشوقي دگر
    
شيخ نيشابور در اين ابيات به غايت عالي مقام انسانيت را يادآوري كرده و متذكر اين معني مي شود كه مقام روح و انساني كه حائز اين رتبه است، تجلي همان اشرف مخلوقاتي است كه بر سر زبان ها افتاده و در اين وادي است كه كمال انسانيت متجلي مي شود و توحيد حقيقي جلوه مي كند چنان كه مي گويد:
     
سالكان را آخرين منزل تويي                 صد جهان در صد جهان حاصل تويي
 
به نظر وي، اين مرحله اي است كه در آن، عبوديت حقيقي مي توان نمود و خداوند آفريدگار عالم را چنان كه بايد و نه چنان كه در خور است، بندگي كرد و در درياي بيكران حقيقت وي غرقه گشت و در اين امر مدام بود تا فاني گشت.
        
گرچه بسياري بگشتي پيش و پس                  در نهادت ره نبردي يك نفس
      
اين زمان كاينجا رسيدي فرد باش                   غرقه درياي من شو، مرد باش
       
چون در اين دريا شوي غرقه تمام                    هر زماني غرقه تر مي شو مدام
    
و اين غايتي است كه سالك پس از آن دم فرو بندد و مستغرق درياي معرفت گردد و از شراب ناب ازلي و ابدي هر دم جرعه اي بنوشد و بنوشاند و از خود بي خبر باشد و محو گردد و از سوختن وي خبري نيايد و كسي او را نيابد.
 
در تحير ماند و شُست از خويش دست      پاك گشت ازخويش ودر گوشه نشست
 
گفت: اي جان چو بودي هرچه  هست       خود  بلي  گفتي  و  بشنودي الست

 سایز واقعی

 



نظرات شما عزیزان:

آنار مولان
ساعت23:52---11 خرداد 1392
عالی بود خداوند یاورشان باد

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.